هرم نفسها در گلوی چای می گفت      بوسه زدی بر شانه های استکانم …

رقص

موج

غزل

[ خانه ]
[ پست الکترونيک ]


[لوگو  ]

رقص موج غزل

 




Free Web Counter
کسانیکه از شهرویور هشتاد وسه به آلونکم سر زدند



[آرشيو]

*آرشیو روزانه *

 


[دوستان]


غزل امروز

 واران


خانوم دکتر عزیز


عمه عزیز خودم


روح تکانی


پشت دیوارها


ساحل نشین اشک


کرگدن


آدمک


شاعرانه ها


خون خامه


اتاق 203


می خواهم خودم باشم


آقا طیب


صندلی لهستانی


غزلسرا


باغکوچه


تو اتفاق تازه ای


یک شعر ترش


سایه های شرجی


هفت قدم تا تو


وبلاگ دو نفره


حیات خلوت


معصومیت از دست رفته


بهاراندام


بوتیمار


از مخمل وابریشم


شیدایی


آخرین پنجره


جان غزل


Cut Way


مه آلووود


پلاک هفت


اسپریچو


هویجوری


غزل پست مدرن


وارانی


میرزا قلمدون


زاینده رود


محمد ویسی


دلواژه


باد در موهایش


شب بو


زمستان است


تکرار فرمان نمی تابد


یمگان


پیامبر مجنون


کلاغ زرد روی سیم



ساده دل


رهیاد


ییلاق


ستاره صبح


تیر و کمان


بچه های سده



حدیث لزر غلامی



کالیوه




 

Saturday, August 14, 2004

آينده ای که اتفاق افتاد


وبلاگ نويسی برای من پر بود از تجربیات جديد؛ آدمهای جديد و حرفهای تازه.

از موقعی که قاطی وبلاگ نويسها بر خوردم همه جور اتفاقی برای شعرام افتاده از توارد و تقديم گرفته تا حرفهای آينده.

غزلی که امروز نوشتم دقيقاْ پنجاه روز پيش سروده شد و بر عکس عقيده ی من که تصور می کردم زبان زمان حال منه تصوير گر آينده ام بود....

هيچی....بی خيال..... فقط بدونيد بعد از پنجاه روز ؛ ديروز اين غزل برای من اتفاق افتاد ...ببخشین که تکراريه اما تموم حرفاييه که روی دلم مونده و بايد بگم :




گفته بودم غزل نمی گويم ، باز پابندِ اين قسم نشدم

بی تعارف بگويم آخر سر ، من حريف تو و دلم نشدم


فكر من را نكن عزيز دلم ؛ خوبِ من ! حال شاعرت خوبست

با همين يك دروغ مصلحتی ، تو گمان كن هنوز خم نشدم


- وای «شاعر» ! چه اسم مسخره ای ! آدمی كه شبيه ديوانه ست –

واقعاً اين يكی دو ماهِ اخير، به چه كاری كه متهم نشدم!؟


مثلاً «عاشقانه» می گويم ! عاشقانه ، نه ! واژه واژه دروغ

منكه يك عمر، عاشقِ چيزی غير از اين كاغذ و قلم نشدم


روز اول كه ديدمت انگار گفته بودی كه درد دل داری

نازنينم ببخش ! ديدی كه مردِ درد دل تو هم نشدم



قول دادی كمي كمك بكنی تا من اين لحظه ها خودم باشم

دست من را گرفته ای اما آخرش هم خودم ، خودم نشدم…



اينجا نظر بدين - ردپاي دوست




 

 

template designed by www.IranTemp.com