می................
ِ....... رِ..........
................... سی
در نگاه اول اين نوشته كه تحت عنوان طرح و بدون عنوان براي مسابقه ارسال شده بود فقط مي تواند تداعي كننده يك كار لوس و كم ارزش باشد اما كمي ـ تاكيد مي كنم كمي ـ تعمق در اين كار مي تواند ما را به ارزش اين طرح رهنمون شده و اعجاب و شگفتي ما را برانگيزد .
اين طرح پيش از هر چيز حامل يك انديشه شاعرانه است كه بسيار ساده بيان شده است: عاشقي پس انتظار معشوق در بيان لحظه رسيدنش چنان مدهوش شده كه به يك فعل در بيان رسيدنش اكتفا مي كند : مي رسي . تا اينجاي كار هيچ معجزه اي روي نداده و حتي واژه بيان شده كه در قالب طرح ارسال شده به هيچ وجه ارزش شعري ندارد .
اما وقتي به طرز نگارش واژه مي نگريم مي بينيم شاعر بخشهاي مختلف واژه را از هم جدا كرده و در ميان نقطه هايي محصور كرده به صورت پلكاني در آورده است .
حالا ديگر نمي توانيم به اين راحتي از كنار اين واژه بگذريم نكته مهم در تقسيم اين واژه به چند بخش پلكاني اين است كه شاعر حروف را از هم جدا نكرده بلكه بخشهاي خاصي را از هم جدا كرده است كه اولين چيزي كه براي خواننده تداعي مي كند نتهاي موسيقي است .
حال كه دانستيم هدف اصلي شاعر از شكل دادن به واژه خود ايجاد ايهام در شعر خود به موسيقي ست بد نيست جنبه هاي موسيقايي كار را بررسي كنيم .
تقريبا همه ما با صداهاي نتهاي مختلف آشنايي داريم بنابراين مي توانيم تصور كنيم خواندن مي ر سي ( سه نت پي در پي ) چه صدايي ايجاد مي كند : تقريبا متوسط ، بم و سپس بسيار زير . اگر پاي قرائتهاي غلوش قاري قرآن مصري نشسته باشيد مي دانيد كه معمولا غلوش تشويق كنندگان خود را ديوانه مي كند و با نغمه هاي اعجاب انگيز خود الله الله گويان و تشويق كنندگانش را به شدت به تشويق وامي دارد . اگر به نغمه هايي كه بيشتر تشويق الله الله گويان را بر مي انگيزد توجه كنيم مي بينيم كه ساختاري شبيه مي ر سي . دارند . يعني نخست با پرده اي بالاتر از پرده هاي اوليه قرائت شروع مي كند و پس از فرودي ناگهاني نغمه آخرين خود را با صعودي كشدار به پايان مي برد .
حالا بياييد نگاهي به داستانهاي عاشقانه و روند آنها داشته باشيم نخست دلدادگي سپس فراق و آخر سر وصال . اگر اين روند را با ريتم موسيقايي بخواهيد به تصوير بكشيد دقيقا چيزي شبيه به مي ر سي خواهد بود يعني عشقي كه به صورت طبيعي در روند احساسي بالاتر از معمولي آغاز مي شود سپس با فراق به افول مي گرايد و نغمه اي حزين را سبب مي شود و سپس با وصال به اوج خود مي رسد .
از اين بحث خارج شويم .
بد نيست نگاهي به چگونگي آرايش حرف در بين نقطه ها توجه داشته باشيم . اين آرايش چنان منظم و زيبا صورت گرفته كه به خوبي تداعي كننده مرحله اي بودن رسيدن است . ضمن اينكه تداعي كننده پايين آمدن پر عشوه يك محبوب از يك قصر است .
به علاوه همانطور كه قبلا گفتيم اين نوع آرايش به خوبي منظور شاعر را در ايهام به نتهاي موسيقايي مي رساند . به اين ترتيب مي توان گفت شاعر با آگاهي از اينكه در حال سرودن يك طرح است و نيز با اطلاع از اينكه در طرح مجال براي عرض اندام بسيار محدود است تصميم گرفته است به جاي كار كردن در طول در عرض عرضه اندام كند .
شاعر نخست با شعر كردن تنها يك واژه انظار را به سوي خود جذب مي كند . سپس با كار كردن روي چارچوب نوشتاري اثر آنرا از اثري مسموع به اثري ديدني تبديل مي كند.
پس از آن با نقاشي كردن اثر خود ايهامي سنگين را در آن مي ريزد كه كدهاي آن راحتي قابل دسترسي هستند اما براي رسيدن به عمق لذت آن از خواننده كار مي كشد .
بنابراين رضا سيرجاني در يك جمله اثري ديداري را كه هم از لحاظ ايهام و هم از لحاظ شكل و نگارش و هم از لحاظ انديشه نشان از پلكاني بودن رسيدن يك معشوق را دارد ارائه داده است.
وقتي اين اثر رضا سيرجاني مقام سوم مسابقه طرح بالي براي پرواز را به دست آورد بسياري از كساني كه به طور سطحي به آن نگريسته بودند به اولين چيزي كه فكر كردند خدشه دار كردن داوري بود . من فكر مي كنم اگر اين دوستان كمي بيشتر براي فهم اين كار ارزشمند تعمق مي كردند به اين نتيجه مي رسيدند : * خدشه دار كردن داوري * !!!
چرا كه اثري با اين قابليت بالا مي بايست در مقام اول جاي مي گرفت نه مقام سوم !
براي رضا سيرجاني و رقص موجدار غزلهايش موفقيتي دنباله دار آرزومنديم .
در ضمن از اينكه مي ، ر ، سد به او تبريك مي گوييم !
احسان پرسا
( قاصدك سوخته )
اينجا نظر بدين - ردپاي دوست