●
سارا (۲)
یک بار دیگر خواستم اینجا بیایی
دعوا کنی..فحشم دهی...امّا... بیایی!!
من را بگو ، خیسم ولی از اوّل صبح
چترِ خودم را بسته بودم تا بیایی
هی چترِ من! شاید خودت فهمیده باشی
بی مصرفی ...روزی که بی سارا بیایی
سارا ! نمی دانی در این باران چه عشقیست!
وقتی «
ولیِ عصر» را بالا بیایی
وقتی که زیر پای آدم ، قالیِ برگ
سُر می خورد ...امّا تو سربالا بیایی
فکر کسی که دوست داری با تو باشد
امّا خودت آن تکّه را تنها بیایی
حتّی کسی دیگر جلودارت نباشد
وقتی بخواهی بین ماشینها بیایی
سارا ! دو ماهِ پیش یادت هست ؟!!...با من
می خواستی تا آخر دنیا بیایی
تا آخر دنیا نمی خواهم....همین جا . .
اصلاً همین جا می نشینم تا بیایی
چهارمین جلسه نقد کتاب دانشجویی
بررسی مجموعه شعر
رقص موج غزل
زمان : یکشنبه 29 آذرماه 1383- ساعت 15
مکان : خیابان انقلاب - پیچ شمیران - نبش صفی علیشاه -
دانشگاه علوم پزشکی تهران- دانشکده توانبخشی - سالن آمفی تئاتر
اينجا نظر بدين - ردپاي دوست
□ نوشته شده در ساعت 10:13 AM توسط <رضا سیرجانی>