●
آه ، يك روز همين آه تو را مي گيرد
0 – سلام ؛ مدتهاست كه سلام كردن يادم رفته
1 - گاهي سكوت علامت خيلي چيزهاست…علامت رضايت، علامت صبر، علامت….ولي اين بار سكوت ، حرف ديگري برايم داشت. از همه شما ممنونم كه با سكوتتون اين جوون خام و كم صبر رو ادب كردين. اونقدر حرفاي سكوتتون روي من تاثير گذاشت كه با خودم عهد كردم كه ديگه شعر بد توي وبلاگم نزنم. قول ؛ قول ؛ قول.
2 – زيباترين لحظه ي زندگي من ، اتفاقي بود كه همين ديروز افتاد. خواهر هفده ساله ام « سوسن » ، بعد از يكسال دفتري رو به من نشون داد كه با ديدنش بال در آوردم. اين آخرين شعر خواهريست كه هيچ وقت راز شعر گفتنش را به برادرش نگفته بود :
امشب تو مي روي
و من به تو خيره شده ام
مثل هميشه مغرور و استوار ، نگاهم ميكني
نمي دانم آن برق، كه در چشمانت است
نشان غم توست
يا انعكاس اشك من
امشب تو مي روي
و من از همين حالا چشم به راه تو هستم
مي روي و قلب مرا هم با خود مي بري
امانتي كه داده بودي عزيزم درون قلبم است
مواظب باش نشكني!
به خدا نگران قلب خود نيستم
آخر؛ عشقمان درون آنست
امشب تو مي روي
مواظب باش عزيزم!
سوسن سيرجاني
3 – يك كتاب خوب و يك رفيق جديد ؛ من همين جا فتوا ميدهم
كه خوندن غزلهاي كتاب
« گريه هاي امپراتور » اثر دوست عزيزم « فاضل نظري » بر هر غزلسرايي واجب است . دو تا غزل زير رو ملاحظه بفرماييد :
به نسيمي همه ي راه به هم مي ريزد
كي دل سنگ تو را آه به هم مي ريزد ؟!
سنگ در بركه ميندازم و مي پندارم
با همين سنگ زدن ، ماه به هم مي ريزد
عشق بر شانه ي هم چيدن چندين سنگ است
گاه مي ماند و ناگاه به هم مي ريزد
آنچه را عقل به يك عمر به دست آورده ست
دل به يك لحظه ي كوتاه به هم مي ريزد
آه ، يك روز همين آه تو را مي گيرد
گاه يك كوه به يك كاه به هم مي ريزد
با هر بهانه و هوسي عاشقت شده ست
فرقي نمي كند چه كسي عاشقت شده ست
چيزي ز ماه بودن تو كم نمي شود
گيرم كه بركه اي نفسي عاشقت شده ست
اي سيب سرخ غلت زنان در مسير رود
يك شهر تا به من برسي عاشقت شده ست
پر مي كشي و واي به حال پرنده اي
كز پشت ميله ي قفسي عاشقت شده ست
آيينه اي و آه كه هرگز براي تو
فرقي نمي كند چه كسي عاشقت شده ست
5 – من مشغول گذروندن دوران كارآموزي هستم. هشت صبح تا چهار بعد از ظهر، عين يك چوب خشك ، پشت ميز. اين روزها خيلي پژمرده ام . التماس دعا
اينجا نظر بدين ردپاي دوست
□ نوشته شده در ساعت 9:54 AM توسط <رضا سیرجانی>